اولین وول خوردنای عشق مامان

آره مامانی قوربونت برم من اون روزی رو که تخت خوابیده بودم و شکمم رو لمس کردم و فهمیدم یه چیز کوچولو توی دلم قلمبه شده رو هیچ وقت از یاد نمیبرم ...

از یاد نمبرم که فک میکردم توهم زدم ،اما توهم نبود و عینه واقعیت بود تو لحظاتی بعد به سمت دیگه شیکمم رفتی ...الهی قوربونه اون شیطونی کردنت برم ...گاهی اوقات هم یه احساسی دارم مثل یه حالت ویبره مانند یا حرکت پروانهای که توی مشتم هستش ....نمیدونم تویی یا نه ...اما من دلم خوشه و میگم به دونه خودمه که داره برای مامانش بندری میرقصه ...برقص مامان مامان با هر شیرین کاری که از تو ببنه صد بار خدا رو شکر میکنه و صد بار ذوق مرگ میشه ..

عزیز دلم ممنونم که داری طعمه زیبای مادر شدن روبه من میچشونی ...ممنونم که داری معنی صبر و گذشت و مقاومت رو به من میچشونی ...عزیز دلم مامانی علاوه بر تمامی لذتهایی که از مادر شدنش میچشه در کنارش سختی هایی رو هم تحمل میکنه که البته هیچ منتی هم نیست چون وظیفه اشه و میخواد یکی صداش کنه مادر ...عزیزم الان که دارم اینا رو برات تایپ میکنم دندون درده وحشتناکی دارم که حاضرم تحملش کنم اما تو خوب باشی ...برام دعا کن تحملم زیاد شه ...

برای خاله های منتظرت هم دعا کن عزیزم تا اونا هم طعم زیبای مادر شدن رو بچشن ....