قضیه تغییره اسم گل پسرمون و برگشت به خونه

یادتونه که قرار بود گل پسره ما بشه آقا آرشا اما نشد :)

درست دو روز قبل از این که کیارش به دنیا بیاد منو همسرم مردد بودیم سره اسمه گل پسرمون ُیه شب توی اینترنت دو تایی با هم شروع کردیم به دنباله اسم گشتن اونم از نوعه فارسیش...توی هم اسمایی که انتخاب کردیم اسمه کیارش به دله دو تا مون نشست و چیزی که توی زندگی ما مهمه رضایته دو طرفه اس و این شد که پسرمون شد کیارش از این ترس داشتیم که نکنه اطرافیان مخالفت کنن و یا بخوان نظراته خودشونو به ما تحمیل کنن به همین دلیل همگی رو غافلگیر کردیم و بعد از مرخص شدن از بیمارستان اقدام به گرفتنه شناسنامه کردیم و بعدشم هم از بزرگتر هامون عذر خواهی کردیم و گفتیم با تمامه احترامی که قائل بودیم براتون و چون این حقو در خودمون میدیدم که برای بچمون اسم انتخاب کنیم و برای جلوگیری از هر گونه اختلاف نظر و کدورتی اقدام به این کار کردیم . اطرافیان هم با دیده ا باز عذر خواهیمونو پذیرفتنُ،البته شما از این کارا نکنین خطرناکه...بگیر نگیر داره

روز دوم زمانی که ما امدیم به خونه ،بابا برای شما قوربونی کرد و همه نزدیکا دوره هم جمع شدن ....همه اومده بودن شما رو ببنین و هیچ کس طاقت نیاورده بود صبر کنه تا ما خودمون جشن بگیریم و دعوتش کنیم :)نا گفته نمونه که همون شب بابایی شناسنامه شما رو به همگی نشون دادن و اسمه شما رو اعلام کرد

اینا عکسهای روزه دومه زندگیی کیارشه عزیزم هستش

تو خیلی ارومی عزیزم و بیشتره اوقات همش خوابی...اونشب توی جمعه مهمونها هر کار کرن نتونستن صدای تو عزیزه دل رو درارن و همه هی میگفتن مطمئنین پسرتون گریه کردن هم بلده ...

البته هر از گاهی که صدات در میومد میشدی مثه لبوووووووووووووووووووو....قوربونت برم من لبوی خوشگلم

بقیه عکسهای عزیزه دلم در ادامه مطلب: